آنچه در ادامه می‌خوانید پاسخ یکی از اعضای مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز به دبیر اسبق رجانیوز می‌باشد که جهت تنویر افکار عمومی نسبت به مباحث مطرح شده در مطلب مذکور، منتشر می‌گردد:

روز جمعه طبق روال هفته های گذشته نشریه دانشجویی خروش وابسته به جریان دانشجویان حزب اللهی شیراز، نقدی محترمانه درخصوص برخی مواضع دکتر کامران باقری لنکرانی منتشر نمود.[این مطلب را می‌توانید اینجا بخوانید] پیرو انتشار این مطلب محترمانه، واکنش های زیادی در فضای رسانه ای استان و کشور صورت گرفت. یکی از این واکنش ها مطلب جناب آقای روزیطلب سردبیر اسبق رجانیوز و مشاورجوان سابق استاندار فارس است، که خیلی زود ارگان وابسته به جبهه پایداری آن را در سطح وسیعی منتشر نمود.[این مطلب را می‌توانید اینجا یا اینجا ببینید]

اولا آقای روزیطلب با زیرکی مطلب نشریه خروش را به مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز نسبت داده است. لازم به ذکر است که در شیراز هم اکنون چند جریان عدالتخواه مشغول فعالیت هستند، که هرکدام رسانه خاص خودشان را دارند، پس نباید برای هر فعلی تمام این جریان را خطاب قرار داد. متاسفانه ایشان یا از جریان های دانشجویی فارس اطلاع نداشته و یا اطلاع داشته و به عمد همه را به یک چوب رانده و نتوانسته گروه ها را ازهم تفکیک کند. اما  از آنجا که در پاسخ ایشان ، مطالبی غیرواقع عنوان شده، که بعضا نه تنها صحت ندارد، بلکه منافی اخلاق اسلامی می باشد، و از طرف دیگر پاسخ ایشان نه پاسخی به نشریه خروش، بلکه  خطاب به تمام جریان عدالتخواه شیراز  بوده است، ما را بر آن داشت تا در جهت تنویر افکار عمومی چند نکته ای را ذکر نماییم.

لازم به ذکر است که مطلب نشریه خروش، ارتباطی به مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز ندارد و اسامی افراد اعم از مدیرمسئول و هیات تحریریه در نشریه مشخص است.

ثانیا اگر استدلال ایشان اینگونه بوده که درج مطلب در سایت عدالتخواهی، نشانگر این است که از طرف دانشجویان عدالتخواه بوده، ‌متوسل به دلیلی کاملا اشتباه شده اند. برای رد این دلیل هریک از مخاطبین همین الان می تواند تیتر مطلب را در گوگل جستجو کنند، تا ببیند که چه سایتهایی این مطلب را همچون سایت عدالتخواهی، به نقل از نشریه خروش درج کرده اند. از سایت طرفداران دولت و شبکه ایران گرفته، تا سایت های وابسته به سپاه پاسداران و همچنین سایت های مستقل. پس انتساب این مطلب به جنبش عدالتخواه و تخریب جنبش به واسطه ی آن، اگر با سوء‌نیت همراه نباشد، حداقل بی تقوایی محض است.

واما بعد                                                                                                          

۱-آقای روزیطلب در فرازی می گویند:”مسئله اول ماجراهای مسجد ضرار, آتشیها در سال  فتنه سالهای ۸۸-۸۹ بود که بسیاری از مدعیان انقلابی گری در برابر آن سکوت اختیار کردند و حتی با فتنه گران همراه شدند”

ایشان در قسمتی دیگر نیز ما را متهم به تخریب آیت الله حائری می کنند و می گویند، مفاسدی که در حوزه باغ شهرسازی اتفاق افتاده است ربطی به ایشان ندارد.

درباره این اتهام غیر منصفانه نیز لازم است توضیحاتی داده شود. ابتدا باید در خصوص مسجد ضرار و یا آتشی ها و به قولی مسجد قبا شرحی داده شود، تا افرادی که از فضای شیراز کمتر اطلاع دارند هم آگاه شوند.

آیت الله سید علی محمد دستغیب، خواهرزاده شهید محراب آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب می باشند. ایشان در دوران قبل از انقلاب سوابق درخشانی در مبارزات علیه رژیم طاغوت داشته اند و بارها تبعید و زندانی شده اند. اگر دوستان در این زمینه شکی دارند و جناب آقای روزیطلب نیز که از نزدیکان آقای روح الله حسینیان می باشند، میتوانند حداقل به آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی رجوع کنند و سوابق ایشان را مطالعه کنند،‌به گواهی اسناد ساواک و مصاحبه های شفاهی با فعالین انقلابی شیراز، آقای دستغیب از مبارزان قبل از انقلاب بوده و در دروان دفاع مقدس نیز بیش از بسیاری از روحانیون در جنگ حضور داشته و اکثر سرداران بزرگ و سرشناس فارس ازجمله شهیدان اسلامی نسب ، اعتمادی، روزیطلب و … از مریدان ایشان بوده اند. البته  باید اذعان نمود که در زمان فتنه نیز مواضع ایشان اصلا صحیح نبود و حداقل حقیر و دوستان بنده، بیش از تمام افرادی که آقای روزیطلب نام بردند به مقابله با ایشان برخواستیم و انتقاد کردیم . اما زمانی که مشاهده شد دعوای برخی دوستان اساسا نه دفاع از حریم ولایت، بلکه کینه های دیرینه و قدیمی نسبت به آقای دستغیب و به قولی کینه های بدری و خیبری است، خود را کنار کشیدیم و همیشه هم توصیه میکردیم که دوستان جانب انصاف و تقوا را نگاه دارند . کینه ی خیبری اینجا مصداق پیدا می کند که علی رغم تاکید مقام معظم رهبری و نماینده ولی فقیه در فارس، مبنی بر عدم تجاوز به مسجد قبا، عده ای  به رفتار ناشایست خود و تجاوز به مسجد قبا ادامه دادند، که باعث تنش های زیادی در استان شد. حداقل یکی از دوستان عدالتخواه شیراز، در یک نوبت ملاقات خصوصی با آیت الله ایمانی نماینده ولی فقیه در استان، از لسان ایشان شنیده که آقای حجازی رئیس دفتر رهبر انقلاب تماس گرفته اند و گفته اند با ایشان برخورد طلبگی بشود و از حمله و تجاوز به مسجد منع نمودند.

اکنون نیز بعد از گذشت قریب به دوسال تحلیل دوستان عدالتخواه در خصوص بی حرمتی به مسجد قبا و غلط بودن ورود و ایجاد درگیری خونین در مسجد درست از آب درآمد.

رهبری نیز اخیرا در خصوص برخی رفتارهای تند و افراطی اینگونه فرمودند: “این نصیحت و گله‌گذاری امروز نباید موجب شود که عده ای راه بیفتند و علیه افرادی به عنوان «ضد ولایت و ضد بصیرت» شعار بدهند.
بنده با کارهایی که در قم اتفاق افتاد و یا قبل از آن در حرم امام اتفاق افتاده بود مخالفم. بارها به مسئولین تذکر دادم که جلوی این کارها را بگیرند
اگر این افراد واقعا حزب اللهی هستند این کارها را که به ضرر کشور است انجام ندهند.احساسات و خشم خود را برای جای لازم نگه دارید.”

در هر صورت ما نیز منتقد جدی عملکردهای آقای دستغیب هستیم، اما متاسفانه جناح راست و برخی گروه های مذهبی و سیاسی در شیراز که حمله به مسجد آتشی را هدایت و حمایت کردند، می خواهند از اشتباهات آقای دستغیب  سرپوشی برای عملکرد ضعیف و غیر قابل دفاع نماینده وقت ولی فقیه بسازند.

این نوع برخورد باعث شده هرکس می خواهد ادعای ولایتمداری کند حتما باید با این گروه همراه شود و اگر نظری مخالف داشته باشد سریعا تکفیر می شود. این نوع بحث کردن و بزرگ کردن یک دعوای تاریخی میان علما و روحانیون فارس که ما از مبنا آن را قبول نداریم یکی از اصلی ترین مباحثی است که ما با آن مواجه ایم و بعضا دوستان ما را در تحلیل ها دچار مشکل می کند. جبهه ی پایداری در فارس و کشور هم عموما دیدشان نسبت به مسائل سیاسی اینگونه است و آنقدر دایره را به هر نحو تنگ می کنند که جز خودشان کسی در آن جا نمی شود.

همیشه تاکید ما بر احیا گفتمان انقلاب بوده و اساسا اصالتی برای چپ و راست قائل نبوده و نیستیم. و همیشه افراد را ولو بعضا اصلاح طلب در درون این گفتمان تعریف می کنیم.

و بارها که با دکتر لنکرانی در خصوص عدم موضع گیری نسبت به اعمال منسوبین آقای حائری و سوء مدیریت ایشان صحبت کرده ایم، همین مسئله را به نوعی دیگر دستاویز قرار داده اند و استدلال می کنند که چون “حاج آقا” از ولایت دفاع می کند و مثلا در فتنه موضع گیری کرده ما نباید از ایشان سوال کنیم چون مسجد قبایی ها خوشحال می شوند و آب به آسیاب دشمن میریزیم و به ضرر نظام است.

باید پیرامون عملکرد ایشان در دوران امامت جمعه شیراز تامل کرد و پرسید آیا مدیریت ایشان بیشتر به ضرر نظام تمام شده یا رفتارهای آقای دستغیب؟  عملکرد سوء کدام یک از این دونفر به پای نظام اسلامی و رهبری معظم آن نوشته شد؟  افکار عمومی در فارس به سوال پاسخ روشنی داده است.

از همان زمانی که ما در جریان فعالیت های عدالتخواهانه نسبت به این بی عدالتی اعتراض نمودیم، همواره به مخالفت با نماینده ولی فقیه متهم شدیم، چیزی که هنوز به آن متهمیم. و برخی دیگر فتوا دادند که مخالفت بانماینده ولی فقیه، ضدیت با ولی فقیه است و ما را ضد ولایت فقیه خواندند. اما واقعیت غیر از این است. واقعیت این است که ما همیشه از آقای حائری چه حضوری و چه در قالب نامه ی کتبی، خواستار پاسخگویی بوده ایم و هیچگاه ایشان را مجرم نخواندیم،  اما ایشان نه تنها پاسخی نداده اند، بلکه همواره با بی توجهی از کنار آن درد رنج ها و این مطالبات گذشتند.

حتی امروز که رهبری از طرح باغ شهر که بنیانگذار آن آقای حائری بودند و در سایر کشور از طرح ایشان الگو گرفته شد، ابراز نگرانی می کنند، باز همین افراد از این طرح دفاع می کنند.

 رهبری در خصوی طرح باغ شهرسازی اینگونه می فرمایند:

” حالا آقایان مسئولین دولتى اینجا حضور دارند؛ من جداً از این طرح باغشهرها نگرانم. آقاى رئیس جمهور هم چند بار با من مطرح کردند، به ایشان هم گفتم. من نمی دانم چه پیش مى‌آید، سوءاستفاده‌چى‌ها چه کار خواهند کرد. با این دید نگاه کنید که راه را باز نکنید. یک عده‌اى سوءاستفاده‌چى‌اند. هرجا که براى یک کار عام‌المنفعه‌اى در نظر گرفته میشود – همین آمارهائى که آقاى شهردار محترم دادند – من میدانم و مطمئنم که یک عده‌اى نشسته‌اند و کمین گرفته‌اند ببینند چطور میتوانند این طعمه را بربایند. جنگلهاى اطراف شهر هست، زمینهاى جنگلى و مناطق جنگلى هست – که خب، اینها با زحمت زیاد و در طول سالیان زیاد به وجود آمده – نگاهشان به اینهاست” ۱۷). اسفندماه ۱۳۸۹)

خوب به یاد داریم که پس از این سخنرانی آقا دکتر لنکرانی و نجابت در جلسه کانون بصیرت ضمن انتقاد و تخریب دانشجویان عدالتخواه، منظور حضرت آقا را زمین خواری های کیش معرفی کردند. حال آنکه معظلات باغ شهرسازی در شیراز به مراتب بدتر از تهران بود.

با این دفاع های کورکورانه و رفتارهای سیاسی، اگر کسی توانست حقوق مردم فارس و عشایری که مراتع و چراگاه هایشان تبدیل به ویلاهای دنج مرفهین گشت را مطالبه کند، اگر توانست پاسخ مناسبی به درد و رنج مردمی که از باغ شهرها متضرر گشتند بدهد، اگر توانست عملکرد غیرعلمی در تخریب منابغ طبیعی و بحران آب دشت شیراز و ایجاد معظلات فرهنگی اجتماعی باغ شهرسازی پاسخ دهد؟ ما نیز پس از پاسخ ایشان ساکت می شویم.

 مساله این است که عده ای در این کشور شان خود را از امام و رهبری نیز بالاتر می دانند . مگر رهبری نفرمودند” هیچ کس به عذر به انتساب به بنده از حساب کشی معاف نمی باشد”؟ حال چرا عده ای زیر پوشش دفاع از ولایت و عمار بودن و تحت حمایت رسانه ای، خود را از حساب کشی و پاسخگویی معاف می دانند؟ چگونه است که در این کشور رئیس جمهور و رهبری نیز باید پاسخگو باشند و بر آنها نظارت می شود، اما نماینده رهبری نباید پاسخ ۲۷سال مدیریت خود را بدهد؟

در همین رابطه حضرت روح الله می فرمایند:

“اگر من یک خلافی کردم همه‏تان هجوم آورید که چرا این کار را می‏کنی؟ من سر جایم می‏نشینم. همه‏‌تان مسئولید، همه‏‌مان مسئولیم…. امروز مسئولیت، بزرگ است برای ما، ما نصف راه هستیم و من خوف این را دارم که قضیۀ ما قضیۀ هیتلر بشود.”

- “برخلاف اسلام که باشد، هر فردی می‏‌خواهد باشد، یک روحانی عالی‌مقام باشد، یک آدمی باشد که مثلاً رأس باشد، یک سرکرده باشد، وقتی دیدند برخلاف مسیر دارد عمل می‏‌کند، هر یک از افراد موظفند که به او بگویند که این خلاف است، جلویش رابگیریم. همۀ ما الآن موظفیم به اینکه اعمالی که خودمان می‏‌کنیم یک اعمالی نباشد که چهرۀ انقلاب ما را مُشوَّه کند”

 ۲- مسئله ای دیگر که ما را به شگفتی واداشته و پس از انتشار مطلب آقای روزیطلب موجب تعجب همه ی ما شده، این است که ایشان ظاهرا تبحری خاص در قلب واقعیت و تحریف تاریخ دارند و واقعا انسان انگشت به دهان می ماند، که یک نفر تا چه حد می تواند غیرواقع سخن بگوید!

آقای روزیطلب گفته اند:

“مسئله دوم ورود استانداری جوان و با ادعای حزب الهی بود که در روزهای اول ادعا می کرد آمده است عدالت را برقرار کند و در روزهای آخر کوس رسوایی اش چنان زده شد که جریان انقلابی قفل به دربهای استانداری زدند. قصد نبش قبر از آن روزهای تلخ را ندارم و نمی خواهم بگویم چه گروهی و چه کسانی با او همراهی کردند و آن ضربه جبران ناپذیر را به استان فارس زدند و حتی معتقدم گروه حاکم فعلی بر استانداری فارس به روش دیگری همان ضربه ها را با شدتی بیشتر می زنند … و چه دقیق پیش بینی دکتر لنکرانی به حقیقت پیوست و چه دوستانی خودشان را با آن فرد گره زدند و چه ضربه ای آن فرد به جریان انقلابی و عدالتخواهی در استان فارس زد”

آقای روزیطلب اگر شما حافظه خود را از دست داده اید یا نمی خواهید بیاد بیاورید بگذارید برخی مطالب را به یاد شما بیاورم.

آیا جنابعالی نبودید که در محافل خصوصی و عمومی از آقای احمدزاده به عنوان چهره ای انقلابی نام می بردید و با تعریف و تمجید از ایشان و برگزاری جلسه با ریاست اسبق دانشگاه شیراز می خواستید ایشان را عضو هیات علمی دانشگاه شیراز و رئیس دانشکده خبر کنید؟

آیا شما نبودید که با حکم ایشان مسئول ستاد دکتر احمدی نژاد در فارس شدید ؟

آیا شما نبودید که برای استانداری ایشان با آقای ثمره هاشمی و دیگر دولتمردان رایزنی کردید و با افتخار از آن لابی ها سخن می گفتید و به همه مژده آمدن یک استاندار عدالتخواه و انقلابی را می دادید ؟

آیا شما نبودید که در دفترتان، کارت جلسه معارفه ایشان توزیع می شد؟

آیا شما نبودید که با ذوق فراوان، همراه با آقای یامین پور و برخی دیگر از دوستان، در جلسه معارفه همه را به حمایت از آقای احمدزاده تشویق می کردید؟

واقعا متاسفیم که کسی که عامل اصلی حضور احمدزاده درفارس بوده، به یکباره خود را کنار می کشد و دیگران را مسبب وضعیت فعلی فارس می داند.

اگر بفرمایید کجا و چطور ما خودمان را به استاندار سابق فارس گره زدیم ممنون میشوم . اگر سری به آرشیو وبلاگ های ما و دوستانمان بزنید بیشترین نقد را ما به مدریت وقت استان داشته ایم، اما به شیوه خودمان نه شیوه ای که شما می پسندید.

۳-در خصوص جبهه ی پایداری در استان و کشور نیز لازم است متذکر شوم که ما و دوستانمان به جهت نقدهای گفتمانی که به جبهه ی پایداری داشته و داریم، هیچ گاه نخواستیم که در این جبهه حضور داشته باشیم و تا به امروز نیز به جهت پاره ای ملاحظات هیچ گاه حتی دست به نقد این جبهه هم نبرده ایم و این را به زمانی دیگر موکول میکنیم. اما لازم است در همین حد بدانید که جبهه ی پایداری هنوز نتوانسته از گفتمان سیاسی فراتر رود و در حوزه های مختلف حرف جدیدی بزند. جبهه ی پایداری هنوز مشکل خود را با جناح راست و سایر طیف های اصولگرایی سکوت در فتنه می داند. فقر گفتمانی و تئوریک این جبهه باعث شده تا همه چیز حول محور فتنه، انحراف و دعواهای سیاسی تعریف شود، آنگونه که در انتخابات مجلس در کشور در بسیاری از مواقع افرادی مشترک با لیست جبهه متحد داشتند. چطور می شود دوستان ما معتقد به گفتمان پیشرفت و عدالت باشند ولی همزمان با افرادی در لیست جبهه متحد ائتلاف می کنند که هیچ بویی از مبانی عدالت و پیشرفت اسلامی نبرده اند؟

نگاه بیش از حد سیاسی و ابزاری جبهه پایداری که گریبان گیر ایران امروز ماست،‌باعث شده تا دغدغه های اصلی امام راحل(ره) و انقلاب اسلامی و مردم مفقود شود.

جبهه پایداری در یک کلام یک «راست چپ نما »است. جریانی که ریشه های راست سنتی عمیقی دارد، اما در شعارش مشیی عدالتخواهانه و انقلابی را پیگیری می کند، تا صبغه ای خط شکن به خویش دهد. و این سیاست فقط برای گذر از این دوران سخت است و مطمئنا اگر دوران تغییر کند و زمانه عوض شود، از همن شعارهای انقلابی به همان اصل و نسب راست سنتی خویش رجعت خواهد کرد.

جریانی که عدالت اجتماعی، فقر، شکاف طبقاتی، مستضعفین و پابرهنگان هیچگاه در دغدغه هایش جایی نداشته، امّا تا دل همه بخواهد جریان انحرافی را هر روز پیراهن عثمان کرده و داد خوانخوهی از اسلام را دارد.

۴- یک مورد عجیب دیگر جملات زیر است.

 ایشان گفته اند:

“ثانیا اتهام بی تفاوتی نسبت به مفاسد مظالم در استان فارس نیز جای تامل دارد. فراموش نمی کنم در اردیبهشت ۱۳۸۷ و یک ماه پس از انتشار رساله معروف آن مورخ شیرازی که انواع و اقسام تهمت ها را روانه برخی افراد سالم و غیرسالم کرده بود، رهبر معظم انقلاب اسلامی سفری به شیراز داشتند. در دیدار شورانگیز با دانشجویان در زمین چمن دانشگاه شیراز در پاسخ به سعید ظهیری عزیز که مساله عدالتخواهی و مبارزه با مفاسد و … را مطرح کرده بود، رهبر حکیم انقلاب، فرمایشی استراتژیک داشتند که خلاف رویه ماها بود. البته رهبری خود را پشتیبان ما عنوان کردند و حرفهای ما را حرفهای دلشان دانستند و بیت شعر حافظ را یادآوری کردند که وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش با شیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن.

دقیقا به خاطر دارم (اتفاقا دکتر لنکرانی هم در چند قدمی بنده نشسته بودند و به مانند همیشه مشغول یادداشت فرمایشات رهبری بودند)  وقتی که فرمودند اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مى‌بینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است، همه ما برداشتمان این بود که حضرت آقا دقیقا در این موضوع دارند سخن می گویند. منظور این است که برخی دوستان نه تنها روششان را اصلاح نکردند که روش های بدتر و غیرشرعی را هم به کار بردند و از یاد بردند که با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد

گفته اند “رهبری خود را پشتیبان ما عنوان کردند و حرفهای ما را حرفهای دلشان دانستند “

  اول اینکه آقای روزیطلب در هیچ برهه ای جایی در میان دوستان عدالتخواه نداشته اند، که الان تایید رهبری را به خودشان نیز نسبت می دهند، ایشان طبق فرمایش خودشان از دوران نوجوانی پیگیر مسائل سیاسی بودند و  از زمانی که همراه با عمویشان (دبیر سابق حزب موتلفه استان) در دفتر این حزب رفت و آمد داشته اند و در نشریه “شما” ارگان حزب موتلفه مطلب می نوشتند، همواره درگیر دعواهای سیاسی چپ و راست بوده اند. گرچه گوشه و کنار همکاری هایی با دوستان عدالتخواه داشته اند، اما هیچ گاه عضو اصلی جریان نبوده اند. ضمن اینکه هیچ گاه از یاد نمی بریم در جریان تجمع در مقابل دادگستری فارس در خصوص اعتراض به پروژه برج های دوقولو، ایشان مشاورجوان استاندار فارس بود و شب قبل از تجمع ما را به دیدار استاندار فارس دعوت کرد و همراه با ایشان از ما خواستند که تجمع برگزار نکنیم و حال که آن جریان به بار نشسته و پروژه  سراسر فساد برج های دوقولو متوقف شد و رهبری تایید نمودند، ایشان به یکباره خود را نیز وارد جریان عدالتخواهی می کنند و می گویند رهبری ما را تایید کرد!

نکته دوم اینکه ایشان بر خلاف انصاف، مجددا اصرار بر گزینش گری دارند، چه خوب بود بقیه سخنان رهبری را هم می آوردند، آنجا که در تایید حرکت های عدالتخواهانه دانشجویان و در پاسخ به نماینده جریان عدالخواه و عضو مجمع مطالبه آرمانهای انقلاب فرمودند:

“بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده میشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همه‏ى دلها و زبانها و اراده‏ها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهرى شما که از او شعر هم خواندید، میگوید:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم‏
که در طریقت ما کافرى است رنجیدن‏”

اولا ما هم قبول داریم که مصداق سازی رویه درستی نیست، و به قول رهبری باید “پرسشگری و مطالبه” را دنبال کرد و ما هم خودمان و تمام جریانات دانشجویی را مخاطب سخنان حضرت آقا میدانیم و اطاعت میکنیم.

اما  آقای روزیطلب در فرازی دیگر با قلب واقعیت، منظور رهبری در خصوص مصداق سازی را مربوط به یکی از مورخین برجسته می داند، حال آنکه قضیه از اساس اشتباه بوده، چرا که در آن روزها رساله الیگارشی آقای شهبازی هنوز کامل منتشر نشده بود و در فضای کشور مطرح نبود  و اساسا قصه چیز دیگری است.

مصداق سازی که منظور رهبری بوده است میتوانسته مربوط باشد به موضوعی که در آن روزها در صدر اخبار کشور قرار داشت، یعنی ماجرای آقای موسویان متهم به جاسوسی هسته ای. که خیلی اعتراضات خصوصا از طرف دانشجویان و نیز جنبش عدالتخواه دانشجویی شد که مرتضوی دادستان وقت تهران نیز در میان بچه ها حضور یافت و به نمایندگی از دوستان شیراز نیز یکی از رفقای ما چند دقیقه ای صحبت کرد.

بعد از آن صحبت هم داستان موسویان منتفی شد و او از همه شکایت کرد و با برخی نیز برخورد شد. و بعد از همین صحبت رهبری بود که دانشجویان کلا فتیله نقد تند علیه موسویان را پائین کشیدند.

۵- اساسا تئوری “خاندان در برابر خاندان”[۱] برای اولین بار جبهه ی پایداری در شیراز مطرح کرد. فردی که اتفاقا روحانی است و عضو شورای مرکزی جبهه پایداری فارس است، با افتخار این مسئله را مطرح می کرد و متاسفانه دکتر لنکرانی نیز آن را تایید نمود و خاندان مکارم شیرازی را در مقابل دستغیب قرار داد.

برخلاف تمام توصیه های دوستان حزب اللهی  دکتر لنکرانی بر کاندیداتوری یک روحانی از خاندان مکارم شیرازی اصرار کرد و در نهایت یک رویه بد و خلاف اصل را در شیراز بنیان نهاد.

نمیخواهیم در اینجا در خصوص آن روحانی صحبت کنیم، اما در همین اندازه بگوییم که آن زمان دوستان ما در جبهه پایداری تئوری “انتخاب اصلح” را قبول نداشتند و به صالح رای آور اکتفا نمودند و برخی از همان صالحان رای آور،  پشت سر آقای لاریجانی در مجلس شعار می دادند و سر از فراکسیون رهروان ولایت درآورند. این است نتیجه انقلابی گری و پایداری بر اصول در استان فارس و شهر شیراز. و اینکه چگونه لیست جبهه پایداری شیراز و جبهه متحد در بیشتر موارد مشترک می شود نیز، جای تامل دارد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

در پایان لازم به ذکر است که که پس از نشر مطلب نشریه خروش در خصوص نقد دکتر لنکرانی در استان و کشور فشار زیادی به دوستان ما در مجموعه ی دانشجویی وارد آمد. چگونه می توان درک کرد که جبهه ی پایداری و ارگان های وابسته به آن با تمام رسانه های خود و تریبون های که در اختیار دارند، نمی توانند یک تک نقد ساده را تحمل کنند و تا جایی فشار می آورند که برخی سایتها مجبور می شوند مطلب را از صفحه اصلی حذف کنند؟ به راستی اگر این دوستان ما در انتخابات پیروز شوند و مدیریت کشور را به دست گیرند، همینگونه می خواهند با منتقدین خود برخورد کنند؟

ضمن توصیه دوستان جبهه پایداری به سعه  ی صدر و تحمل بیشتر، از هرگونه نقد یا پاسخ به این مطلب از سوی هرجریان و گروهی استقبال کرده و هیچ گاه خود را مصون از اشتباه نمی دانیم و دوستانمان در جبهه ی پایداری و رسانه های مربوطه به تحمل بیشتر و سعه ی صدر در برابر انتقاد توصیه میکنیم.

[۱]: در مورد خاندان سالاری میتوانید مطلب “شهر هزار فامیل” را در این لینک بخوانید.